یکشنبه ۲۵ آذر ۱۴۰۳ |۱۳ جمادی‌الثانی ۱۴۴۶ | Dec 15, 2024

حضرت آيت الله جوادي آملي در پيامي به بيست و ششمين جشنواره سراسري مسابقات قرآن كريم دانشجويان کشور تاکيد کردند: دانش سكولار هرگز كشور را مستقل، آزاد و آباد نخواهد كرد.

به گزارش مرکز خبر حوزه، مشروح پيام معظم له که امروز توسط حجت الاسلام و المسلمين مرتضي واعظ جوادي در پرديس دانشگاه مازندران در شهر بابلسر قرائت گرديد، بدين شرح است:

بِسْمِ اللّه الرَّحْمنِ الرَّحِيمِ وَ إيّاهُ نَسْتَعِين

حمد ازلي خداي را سزاست كه كلام خود را دلمايه پيروان وحي قرار داد؛ تحيّت ابدي پيامبران الهي به‌ ويژه حضرت ختمي‌نبوّت(ص) را رواست كه برترين معجزه وي قرآن حكيم است و درود بيكران، اهل‌ بيت عصمت و طهارت(ع) مخصوصاً حضرت ختمي‌امامت، مهدي موجودِ موعود(عجل الله تعالي فرجه الشريف) را بجاست كه عِدل كتاب بي‌بديل پروردگارند؛ به اين ذوات قدسي تولّي داريم و از معاندان لَدود آنان تبرّي مي‌نماييم! مقدم قرآن‌مدارانِ حفظ، قرائت، تفسير و ساير رشته‌هاي وحياني را گرامي مي‌داريم و از دانشجويان مشتاق به كلام خدا تقدير و از دانشگاه گرانقدر مازندرانِ ولايتمدار و مسئولان دانشور و متديّن آن كه ميزبان بيست و ششمين جشنواره سراسري مسابقات قرآن كريم دانشجويان‌اند سپاسگزاري مي‌كنيم!

مناسب است چند نكته در همين موضوع ارائه شود:

يكم. اسلام، عبارت از اصولِ اعتقادي، اخلاق و احكام فقهي و حقوقي در شئون گونه‌گون انساني است که معارفِ وحياني آن به وسيله دو وزنه وَزين يعني قرآن مجيد و عترت اطهار(ع) به جامعه بشري منتقل شد. آنچه به عنوان مطلب ديني براي امّت اسلامي مطرح است، چيزي است كه با برهان عقلي يا دليل نقليِ معتبر، از دو منبع قويمِ يادشده استنباط شود. مجتهدان هر رشته، عهده‌دار استخراج فروع ديني از منابع اصلي آن‌اند و مرجع علمي و عمليِ ديگران خواهند بود.

دوم. مهم‌ترين رسالتِ دانشگاهها با هماهنگي اساتيد و محقّقان انديشور، همانا اسلامي كردن اين نهاد عظيم و بي‌رقيب فكري و فرهنگي كشور است. معناي اسلامي نمودن اين هسته مركزيِ علم، اسلامي نمودن دانش و تدوين متون درسي، برابر آن است. هر چند رعايتِ شئونِ اسلامي مانند برگزاري مسابقات قرآني، اقامه نماز جماعت، احياي مراسم فراموش شد? مذهبي، رعايت حجاب و عفاف و مانند آن، همگي لازم و از قداست خاص برخوردارند ليكن عنصر محوري اين بنيان مرصوص، همانا علم است كه بايد اسلامي شود.

سوم. حقيقت علم به معناي مجموع مسائل كه مؤلَّف از موضوعات، محمولات، روابط و نسبتهاست، مرهون دو اصل است: يكي معلوم عيني و ديگري كشف علمي. معلوم عيني يعني چيزي كه در جهان هستي، سهمي از وجود دارد و جزء پندارهاي فسون و فسانه نيست و از گزند خرافه و آسيب گزافه مصون است و كشف علمي يعني پي بردن صحيح به راز و رمز يك موجود عيني بدون مغالطه لفظي يا معنوي و بدون آنكه فرضيّه به جاي دانش بنشيند و وهم و خيال، مجال را از عقل بگيرند و گمان براي يقين، كمان‌كِشي كند و بالأخره جهلِ مَشّاطي‌شده، بر كرسي دانشوري قرار گيرد و جهالت، منصوب و درايت، معزول گردد. طبق اصل اول، هر چه در نظام هستي يافت مي‌شود خلقت خداست و طبق اصل دوم، هر چه در نظام معرفتي قرار دارد حجّت خدا خواهد بود؛ نه هيچ معلولي مي‌تواند صِبغة خلقت را رها كند و كسوت عاريتي طبيعت را در بركند تا خلقت‌شناسيِ حق به طبيعت‌شناسي باطل تبديل گردد و نه هيچ علمي مي‌تواند صِبغة حجّت خدا بودن را ترك كند و جامه دروغين رأي بشري را بپوشد، زيرا هم معلوم را خداوند آفريد: ?اللَّهُ خَالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ?[1] و هم علم را خدا به بشر داد: ?وَاللَّهُ أَخْرَجَكُم مِّن بُطُونِ أُمَّهَاتِكُمْ لاَ تَعْلَمُونَ شَيْئاً وَجَعَلَ لَكُمُ السَّمْعَ وَالأبْصَارَ وَالأفْئِدَةَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ?؛[2] ?عَلَّمَ الْإِنسَانَ مَا لَمْ يَعْلَمْ?.[3]

هيچ موجودي از صدر تا ساقه جهان هستي، محصول طبيعت نيست بلكه مخلوق خداست و هيچ علمي اعم از تجربي، نيمه‌تجربي، تجريدي و شهودي، نتيجه ايجاد بشر نيست بلكه فيض خدا و حجّت اوست زيرا خداوند اولاً بشر را به تمام اركان دانشوري مجهّز فرمود، ثانياً راه رسيدن به رموز خلقت را فراسوي او نصب كرد، ثالثاً تحصيل دانش را واجب عيني يا كفايي و در برخي از موارد، راجح اعلام كرد، رابعاً به وسيله پيام‌آوران آسماني، دفائن عقول و گنجينه‌هاي نهفته را شكوفا كرد و خامساً كوشش انديشوران را بها داد و رعايت حرمت اساتيد را لازم دانست و آنان را صدرنشينان قدربين و ديگران را قدردانان آنها قرار داد و ساير شئون اجتماعي را از نظر دور نداشت.

چهارم. دانشهاي رايج بشري، تفسير خلقت خداست و اگر سخن در تفسير ساختار جهان مطرح مي‌شود، آن نيز با معيارهاي تعيين‌شده است، زيرا نظام خلقت بر اساس تسخير است نه قَسْر و تنها تسخير كننده، خداست: ?أَلَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُم مَا فِي السَّماوَاتِ وَمَا فِي الأرْضِ وَأَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظَاهِرَةً وَبَاطِنَةً?[4] و هيچ قهر، قَسر و اكراهي در حوزة خلقت راه ندارد، بلكه تمام موجودات زماني و زميني براي بهره‌دهيِ صحيح آفريده شده‌اند. عقل برهاني كه با دليل معتبر نقلي هماهنگ است و نيز دليل معتبر نقلي كه حتماً با برهان عقلي هم‌آوا خواهد بود، همگي مُفسِّر فعل خدايند و همان طوري كه تفسير قولِ خدا، علمي است اسلامي، تفسير فعل خدا نيز دانشي است ديني. نه مصادره خلقت به عنوان طبيعت رواست و نه مصادره حجّت خدا به عنوان رأي بشري سزاست بلكه معلوم، فعل خدا و علم، حجّت شرعي خداست و هيچ دانشي بدون حجيّت شرعي نيست. اين مطلب سامي را عقل مي‌فهمد و نقل معتبر تأييد مي‌كند.

اگر تمام علوم يادشده، تبيين فعل خداست و همه روشهاي معرفتي چهارگانة مزبور، در صورت وِجدان شرايط لازم و فقدان موانع معين، حجّت شرعي‌اند و هرگز نمي‌توان از قلمرو دانش خارج شد؛ نه علمي را مي‌توان معزول كرد و به آن عمل نكرد و نه جهلي را مي‌توان منصوب نمود و برابر آن عمل كرد، نتيجه آن، اسلامي شدن علوم مي‌شود. بنابراين دانشهاي دانشگاهي، روح جديد مي‌گيرد و اگر علمي مُرده بود زنده مي‌شود و اگر خوابيده بود بيدار مي‌گردد و اگر ناتوان بود پويا مي‌شود و اگر رفتني بود مانا خواهد شد، البته روشن است كه حيات و ممات دانش، همانند زنده و مُرده بودن دانشمند، به الهي يا الحادي بودن آن است.

پنجم. هر چند در ملكوت جهان، اسرار دست‌نيافتني هست ليكن در مُلك عالَم يعني نظام كيهاني، آسمان و تمام آنچه در قلمرو سپهر يافت مي‌شود و زمين و همه آنچه در حوزة خاكي قرار دارد يعني از عمق درياهاي ژرف تا اوج كهكشان، همگي دست‌يافتني است اولاً و قابل بهره‌برداري عملي است ثانياً، زيرا اين مائده وسيع را خداوند براي جامعه بشري گستراند و شعاع انديشه و نفوذ انگيزه را در عقل نظري و عملي وي نهادينه كرده است و منابع اصلي را آفريد و كيفيت استنباط برخي از مباني را از آن منابع، يادآور شد و نحوة استخراج موادّ علمي را از آن مبانيِِ مستنبطِ از منابع، گوشزد كرد و اصل جامعِ «علينا القاءُ الاصول و عليكم التّفريع»[5] و نيز دستور فراگيرِ «... فأعْقَل ذلك و ابنِ عليه ما عَمِلْتَ صواباً»[6] را فراسوي پژوهشگران حوزه و دانشگاه قرار داده است.

ششم. دانش سكولار هرگز كشور را مستقل، آزاد و آباد نخواهد كرد. علمي كه مبدأ فاعلي و غايي آن در تبيين حقيقتِ معلوم، لحاظ گردد نه تنها در كاربرد خود جهت‌دار مي‌باشد بلكه در متن خويش، دانشِ ناب ديني است و در صورت انقطاع از لحاظِ آفريدگارِ معلوم و همچنين بريده از استفاده از منابع نقلي، همانند كالاي مسروق است. توضيح مطلب آن است كه حضرت ختمي نبوت(س) دربارة خود و حضرت اميرمؤمنان علي‌بن‌ابيطالب(ع) چنين فرمود: «أنا مدينة العلم و عليٌّ بابها»[7] و حضرت علي(ع) فرمود ما (اهل بيت) درهاي علوم و معارف الهي هستيم و ورود به خانه از غير دربِ ورودي ممنوع است و اگر كسي از غير در وارد شود سارق ناميده مي‌شود: «...نَحْنُ الشِّعَارُ وَ الْأَصْحَابُ وَ الْخَزَنَةُ وَ الْأَبْوَابُ وَ لَا تُؤْتَي‏ الْبُيُوتُ إِلاَّ مِنْ أَبْوَابِهَا فَمَنْ أَتَاهَا مِنْ غَيْرِ أَبْوَابِهَا سُمِّيَ سَارِقاً»[8] يعني دانشي كه از غير راه ولايت اهل بيتG كسب شود هر چند ظاهراً از منابع اسلامي باشد، همانند كالاي مسروق بوده و بي‌اثر مي‌باشد، پس اگر دانشي اصلاً از منابع وحياني بهره نگيرد حتماً بيهوده است.

هفتم. حضور قرآن در موارد گوناگون يكسان نيست، زيرا در برخي از نهادها با چهرة حكمت و در بعضي از ارگانها با صِبغة موعظه حَسنه و در جاي ديگر با هيئتِ جدال احسن خواهد بود: ?ادْعُ إِلَي سَبِيلِ رَبِّكَ بِالْحِكْمَةِ وَالْمَوْعِظَةِ الْحَسَنَةِ وَجَادِلْهُم بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ?[9] ليكن در مراكز حوزوي و دانشگاهي، با تمام ظرفيت آنها روبه‌روست، لذا با تعليم كتاب و حكمت براي پرورش عقل نظري و با تزكيه جهت شكوفايي عقل عملي حضور مي‌يابد، چه اينكه براي تبيين اسلامي نمودن علوم، آياتي كه ساحت هستي را صحنه آفرينش خدا معرّفي مي‌كند و قلمرو دانش با روشهاي متنوّع را، افاضة علمي پروردگار مي‌داند و ميدان انديشه‌هاي علمي را همراه با انگيزه‌هاي الهي توسعه مي‌دهد و جهان خلقت را آماده هر گونه تغيير در راستاي سنّت تحويل‌ناپذير و غير قابل تبديل مي‌داند، مطرح خواهد شد.

رسيدن به معارف والاي قرآن در دو بخش دانش و مَنش، مشروط به طهارت روح از غبار غرور و رَيْن ريب است: ?لَا يَمَسُّهُ إِلاّ الْمُطَهَّرُونَ?[10] و تمام حيله شيطان در ربودن حُلّة علم صائب و حُلْية عمل صالح از اندام رساي دانشگاهي است، لذا مي‌كوشد هجرت به سراي ابد را از ياد ببرد و رهگذر موقّت را جاويد جلوه دهد و تحصيل ره‌ توشه را ارتجاع و تأمين تقوا را خسارت بنامد.

آنچه هم‌اكنون در خاورميانه مي‌گذرد، نموداري از بازي داعيه‌داران تمدن است كه از يك سو دست بر ماشه بشر كُشي دارند و از سوي ديگر زبان به حمايت از حقوق بشر گشوده دارند و از سويي اسلام‌ستيزي و از ناحية ديگر ايران‌هراسي؛ گاهي با قلم آيات شيطاني و زماني با رقم دين‌زدايي و گاهي با قدم قرآن‌سوزي و زماني با هماهنگي مشئوم آل‌سعود و آل‌خليفه به دسيسه سياه استكبار و صهيونيسم، ابرهه‌وار خانه خدا را ويران كردن، در كارنامه تيره و برنامه تاريك خود دارند.

اميد است فضاي روشن دانشگاه مازندران كه ميزبان مهمانان قرآن‌‌مدار و عترت‌محور است، بيش از پيش مشمول بركات الهي باشد! مجدّداً از همگان به‌ ويژه از مسئولان بزرگوار اين دانشگاه، حق‌شناسي نموده و توفيق قرآن پژوهان محترم را از خداوند سبحان مسئلت مي‌نماييم!

جوادي آملي

ارديبهشت 1390

.............................................

[1]. سوره? رعد، آيه? 16؛ سوره? زمر، آيه? 62.

[2]. سوره? نحل، آيه? 78.

[3]. سوره? علق، آيه? 5.

[4]. سوره? لقمان، آيه? 20.

[5]. وسائل‌الشيعه، ج27، ص62.

[6]. التوحيد (شيخ صدوق)، ص342.

[7]. الارشاد (شيخ مفيد)، ص 33.

[8]. نهج‌البلاغه، خطبه? 154.

[9]. سوره? نحل، آيه? 125.

[10]. سوره? واقعه، آيه? 79.

ارسال نظر

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha